گاهی دلم می‌خواهد
یک نفر باشد، فقط یک نفر…
که بدون قضاوت، بدون عجله،
فقط بشنود.
نه برای دادن راه‌حل، نه برای نصیحت،
فقط بشنود آن‌چه در دل تاریکم می‌گذرد.

نیاز دارم به صدای کسی،
نه صدای بلند، نه حرف‌های پر زرق‌وبرق،
فقط یک صدای آرام،
که بگوید: «من اینجا هستم.»
که بگوید: «نگران نباش، تنها نیستی.»

گاهی کلمات در گلو می‌مانند،
و بغض‌ها نمی‌گذارند حرفی زده شود،
اما بودن کسی کنارم،
فقط بودنش،
همان‌قدر ارزشمند است که انگار هزار واژه گفته شده.

می‌خواهم کسی باشد،
که در سکوت کنارم بماند،
و بفهمد، حتی اگر چیزی نگویم.
که حس کند بغض‌های بی‌صدایم را،
و به جای کلمات، فقط حضورش،
مرهم دل خسته‌ام باشد.